تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

لعنت


                                                                          لعنت





گاهی آنقدر حالم بد است ، که اگر از خون نمی ترسیدم....

.

.

.

.

.

.

.

لعنت بر این ترس.


نظرات 3 + ارسال نظر
احسان ن پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 13:10

چ قدر خوب ست ترس برای من...

فرشته مرگ شنبه 29 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 01:40

وبرای من
اتش نشان شدم
و توی یکی از کلاسا گره یاد دادن و من پرسیدم گره طناب دار چطوریه
همه خندیدن
مثل همیشه که به همچی می خندن
هر روز این گره رو میزنم
اما ترس شیرین تره
چه خوبه که فهمیدم من تنها نمیترسم
حالا احساس تنهایی نمی کنم

خوبه که همه ما در این مورد تنها نیستیم...

احسان پنج‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 16:05 http://lakposht.blogsky.com

ایسا جان برای نامیدی هنوز جوونیم. تا حالا که هیچی نداشتیم و کاری نکردیم

جوون...؟ تازگیها کاملن حس میکنم که مثل گذشته تروفرز نیستم. قدرت گذشته رو ندارم... این غیر قابل انکاره که گرد پیری آروم آروم داره بر سر ما می شینه احسان جان...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد