تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تاریکای نور

                                            تاریکای نور



      نقاشی از شکوفه سالاری     



   چشم برهم زدنی بود در کنار من ماندن به بهانه شیرین کامی من.

 

کامم را شیرین کردی و تلخ شد وجودم با نماندنت در این شب سرد و کور.

شب پیش بود که این حرام باز هم تو را به خواب دید و صبح بی تو را دوزخ دید.

و چه زیبا بوی دلتنگی گرفته است این ایام من بی تو.

در آن کناره که ایستاده بودیم من و تو ، نورهای زیادی به چشممان می افتاد و تو زود سوار بر همان نورها ،

تاریکم ساختی...
نظرات 4 + ارسال نظر
محمد اکبری زاده کهتکی چهارشنبه 21 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:21 http://oneshut.loxblog.com

هرشب تنهایی ام را

سکوت می کشم بر پنجه تاریک شب

وقصه می گویم

از میلادی

که نگاهش خوابید

دور از

برگهای نارس شمعدانی

من

خوابم برد

از درد

کسی بیدارم نکند

شاید فردا بیدارم کرد

خدایی

که ازآن قصه کوچک

آغاز شد....

سپاس محمد عزیز به خاطر تمام زیبایی آنچه که نگاشتی برای من

فرشته مرگ جمعه 23 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 10:22

سلام

salam mard.

احسان شنبه 24 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 15:16 http://lakposht.blogsky.com

سلام ایسا نبودنم و ندیدنت را ببخش، نشاط و شادکامی را برای تو خودم ارزو دارم خوب باشی

کشکنگ یکشنبه 25 فروردین‌ماه سال 1392 ساعت 13:14 http://keshkang .blogsky.com

ما هم سلام...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد