تاریکای نور
نقاشی از شکوفه سالاری
چشم برهم زدنی بود در کنار من ماندن به بهانه شیرین کامی من.
کامم را شیرین کردی و تلخ شد وجودم با نماندنت در این شب سرد و کور.
شب پیش بود که این حرام باز هم تو را به خواب دید و صبح بی تو را دوزخ دید.
و چه زیبا بوی دلتنگی گرفته است این ایام من بی تو.
در آن کناره که ایستاده بودیم من و تو ، نورهای زیادی به چشممان می افتاد و تو زود سوار بر همان نورها ،
تاریکم ساختی...سال خزنده
الهی...
امسال مان بی حادثه ای نو شد
وباز تقدیرکن بی حادثه ای تلخ به پایان برسانیم این سال خزنده را
ودشمنانمان از سرلطف ،مهر نثارمان کنند
و دوستانمان،
دوستانمان،فراوان شوند در این قحطی رفاقت.
آمین...