درباره من
ایسا صادقی متولد 1360.کارگردان گروه تئاتریکال. تئاتر را از سال 1374 با شرکت در کلاس بازیگری خانه جوان آغاز کرد. سپس جذب گروه اندیشه به سرپرستی مرحوم استاد احمد حبیب زاده شد و پس چند تجربه خوب در زمینه بازیگری در گروه اندیشه به همراه سید ذبیح موسوی (کغار)گروه تئاتریکال را پایه گذاری کردند
ادامه...
روزانهها
همهپیوندها
- گوج گنو
- جغد بندری
- شعر
- محسن جعفری
- بهنام پانیزه
- احسان
- ماهی بالی
- علی رضا زارعی
- کغارنامه(سیدذبیح موسوی)
- بهروز عباس دشتی
- احمد کارگران
- حسن بردال
- تئاتر لندن
- تئاتر برادوی (نیویورک)
- سهمار-مجید سر نی
- مردم شناسی
- مجتبی سلیمی
- سوز لوار(حسین رزده)
- تاریخ
- تئاتر جهان
- سوم
- کافه نیمه شب
- میراث فرهنگی جهان
- موسیقی هرمزگان
- فستیوال
- احسان ن
- برزنگی
- تیگار
- نگاه صبح
جدیدترین یادداشتها
همه- اجرای نمایش رومئو و ژولیت در مهرماه 1393
- خاکستر
- تولد
- عکسهایی ازتمرینات رومئو و ژولیت
- من و سبدهای دعا
- در کسوت کارگردان فیلم
- فاتحه بر قبرستان حسنلنگی
- جشنواره تئاتر استانی
- باستانشناس
- پیام مسیح به لکاته شهر
- نامه های مسیح و معشوقه اش
- دوست دلسوز من
- شیرین و فرهاد
- منجی
- کفشهایت جا مانده اند
- سرخپوست بی تاب من
- سرطان 20 میلیونی
- ؟؟؟؟؟
- من
- دنیایم
- دانلود
- لعنت
- زحل و زهره
- هم آغوش
- سی
- بدون تو...
- طرح پوستر
- این نیمه خالی
- نگاه کن...
- لوگو
- دلخوشم
- تاریکای نور
- سال خزنده
- آه ...رومئوی من
- نقدی بر نمایش وین راز سر به مهر
- زاد روز
- بازهم پارس مکبث
- مدل 58
- شنیدن نقدی بر مثل آب برای شکلات
- کاش می شد...
- آشفتگی
- پیانو
- کالنگ
- هنوز زنده ام
- چهل سالگی
- نگاه کن ...
- من برگشته ام
- داشت چرت میگفت
- پس از 2 ماه
- کهنه ای در نوبرانه
نویسندگان
- ایسا صادقی 97
بایگانی
- مرداد 1393 1
- اردیبهشت 1393 1
- آذر 1392 2
- آبان 1392 1
- مهر 1392 3
- شهریور 1392 6
- مرداد 1392 6
- تیر 1392 5
- خرداد 1392 2
- اردیبهشت 1392 4
- فروردین 1392 2
- بهمن 1391 1
- دی 1391 1
- آذر 1391 4
- آبان 1391 1
- شهریور 1391 1
- مرداد 1391 2
- تیر 1391 1
- خرداد 1391 3
- اردیبهشت 1391 2
- فروردین 1391 1
- اسفند 1390 5
- بهمن 1390 6
- دی 1390 6
- آذر 1390 2
- آبان 1390 1
- مهر 1390 2
- شهریور 1390 3
- مرداد 1390 5
- تیر 1390 5
- خرداد 1390 11
- اردیبهشت 1390 1
آمار : 65780 بازدید
Powered by Blogsky
کاش می شد...
کاش می شد...
ساده ترین رازهای زندگیم
در تو خلاصه میشد و
من
خلاصه ای بودم ازتمام
کابوس های شب های
بی خوابی ات.
خودت را از من به یغما برده ای
ای تمام هستی من
ای تمام زندگی من
کاش میشد...
کاش میشد از فرار با تو حرف زد
ایسا صادقی
پنج‌شنبه 18 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:07
"خودت از من ب یغما برده ای"
متن و عکس عالی.
سپاس از تو احسان عزیز.
سلام بر ایسا ،فیلمتو نیاوردی ما ببینیم
به زودی ایشلا.
همین که نمیشود خوب است/خوب باشی ایسا
شایداحسان جان.شاید همینگونه خوب باشد
سلام
من ازبچه های تئاتردراستان لرستان
شماره اقای مجتبی سلیمانبی رومیخوام برای گرفتن نمایشنامه میخواستم
درصورت داشتن لطفابرام بفرستید
فرار؟.....
دیگر معنایی نخواهد داشت...
ما در همین چارچوب های تنگ در آتش هم بخار شدیم، یکی شدیم، به آسمان هفتم رفتیم......
درود.خیلی وقته که خبری نبود از تو.فکرمیکردم رنجیده خاطر شده ای از من