تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

ببخشای مرا

ببخشای مرا

آخرین اجرای نمایش بلندترین جای دنیا ، متاسفانه به دلایلی میسر نشد و ما ماندیم دنیایی شرمندگی در برابر همه آنانیکه برای آخرین اجرای گروه تئاتریکال برنامه ریزی کرده بودند.

ما بودیم و تبلیغاتی که نبود.ما بودیم و بنرهایی که تنها چند ساعت پس از نصب ، نصیب سارقان شد. ما بودیم و سالنی که زباله از سرو کول آن بالامیرفت. ما بودیم و دوستانی که یاریمان کردند بی هیچ چشمداشتی. ما بودیم و وعده ارشاد برای تبلیغاتی که در خم نمیدانم کدامین کوچه مفقود شد. ما بودیم وچانه زنی های  استاد پریش برای کم کردن روزهای اجرا که ما هم کم نمی آوردیم. ما بودیم و تماشاگرانی که دلخوشمان کردند به چراغ در حال خاموشی تئاتر. ما بودیم و دوستانی شاعر مسلک و داستان سرا که خیال یاغیگری در سر داشتند. ما بودیم... مثل همیشه...

اما حالا دیگر نیستیم تا صباحی دیگر. حال نوبت رضا ی غریب زاده است. کارش را دوست داشتم به شرطها و شروطها . امید آنکه کارش را با رتوشهای زیبا به اجرا بگذارد.

نظرات 10 + ارسال نظر
آشنای بی همتای غریب پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:21

چرا تو وبلاگت بندری نمی نویسی.؟کل نوشته هاتو بندری ترانسلیت کن.تو که انقد نژاد پرستی که حاضر نمیشی تو جمعی که اکثرا فارس زبونن بندری حرف میزنی.با این کارت فکر میکنی خودتو خوب جلوه دادی؟اگه فکر میکنی این کارا واست شادی میاری ...شاد باشی جوون

درود برتو غریبه همیشه آشنا. وبلاگ من مختص بندر نیست. دوستان من از سراسر ایران و حتا لبنان و سوریه بازدیدکننده گان این صفحه اند. من نژاد پرست نیستم . تنها به سرزمینم ایمان دارم. من بندری را به گونه ای حرف میزنم که همگان بدانند. کاش بجای توی بندری همین فازسی زبانها معترض میشدند. و اینکه گفتار من را باید فارسی دانست. من ادبیات اوستایی را در گفتارم به کار میبرم.در اصفهان و مشهد و یزد و تبریزو ...همه به گویش و لهجه خود سخن میگویند و هیچ ننگی نیست. حال چرا گویش ما برای خود ما بندری ها بی فرهنگی است نمیدانم. من خوب نیستم قصد خوب جلوه دادن خود را هم ندارم. شاید شما این نیت را داشته باشید. آقای کهنسال جهاندیده شادی من شادی دیگران است. ببخشای مرا که ناشادت کردم

سیدذبیح موسوی(کغار) پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 http://kghar.blogsky.com

ایسا. دوست سالهای دور نزدیک من.نتوانستم امسال بدان صورت که سالهای نه چندان دور یاریگرت باشم که خود میدانی چرا.اما؟ اما دوست من بارها در مورد این نوع ادبیات در رفتار و کلامت متذکر شده ام . این را علنی می گویم تا همگان بدانند بهترین همراه تو بزرگترین منتقد توست.مخاطب فرهنگی ولی نعمت است.حال اگر قصد یاغیگری داشته باشد.که چنین نبود.فقط کمی قلیان احساسات بود.نمیدانم کجا شنیده ام :به دیگران بفهمان مثل من وارسته رفتار کن.کاش در تاریکی سالن خود خوری و عرق شرم مرا در حضور تماشا گرانی که به دعوت من امده بودندرا می دیدی.دوست من زمانه کمدی دلارته رنسانس و دوئل گابریل اسپنسر با بنجامین جانسون تمام شده.اخلاق نماد کلیت جامعه فرهنگیست.این روزها خاطره خوبی می بود اگر...
منتظر نمایش نامه بعدی باش.

کاش میشد بهتر فهمید . تو گویش و زبان مرا بی فرهنگی بدان .ملالی نیست. عرق شرم بریز. من اینگونه ام که هستم نه آنگونه که تو هستی. من همگان را آنگونه که هستند دوست دارم نه آنگونه که دلم میخواهد باشند. چرا دیگران سعی در عوض نمودنم دارن؟ مرا ببخش که کلیت جامعه فرهنگی با گویش بی فرهنگی بندری زیر سوال رفت. ببخشای مرا.

احسان ن پنج‌شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:58 http://radioehsan.blogsky.com


ایسا جان
اول خسته نباشی, بعد این ک من هنوز سر حرفم هستم راجع ب تحلیل دقیق تر بلندترین جا...
راستی متنی از مصاحبه ساعت ... بامداد داری؟!

درود احسان جان. این تحلیل از سوی متن باید باشد یا شیوه اجرا؟ در هر حال من در خدمتم .کاش میشد جلسه ای گذاشت برای نقد این اثر. بسیار خوشحال خواهم شد. و کاش میشد نقد این اجرا را در وبلاگ ها دید. من در انتظار نقد شدنم بی هیچ هراسی. و گوشه ای از مصاحبه را در گوشی تلفنم ظبط شده است اگر مورد خانه تکانی همسرم قرار نگرفته باشد

....؟؟؟ شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:25

درود به تمامی دوستان
شاید در محیط فرهنگی از اینها بهتر بودن خوب است..ولی خالی کردن محیط را از آدمهایی که از هر چیز برای نشان دادن خود در جمع استفاده میکنند خالی از لطف نیست.عرق شرم را وقتی باید ریخت که یک نفر با گویش بندری به گویش بندری معترض میشود.گاهی نژاد پرست بودن هم خوبه وقتی استان و مردم ما در بین غیر بومیان گم شده اند....

...؟؟؟ شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 11:34

اینجا بحث بر سر زبانیست که هنوز درست تلفظ نمیشود.ما خیلی وقت است گم شده ایم... زبان اصلی ما (پارسی )ست نه فارسی.البته بهتر است بیشتر درباره بلندترین جای دنیا صحبت شود.ممنون از همه دوست داران هنر

آشنای بی همتای غریب شنبه 20 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:10

سلام
ببین آقای سادغی قبول کن کارت اشتباه بود.
حالاهی علی چپ نرو و دور سر خودت نچرخ...
بجای این همه مغرور بودن قبول کن کارت اشتباه بود و سعی بر اصلاح خودت داشته باش نه جواب برای منتقدان...

درود آقای ؟. ما مدت زیادی استکه با هم هستیم . با هم نان نمک خورده ایم . از سال ۷۸ تا حال. بنا بر این مرا خوب میشناسی . اهل اشتباه کردن نیستم. و اگر اشتباهی رخ دهد مردانگی ام آنقدر است که آنرا جار بزنم. غرور موهبتی است که خدا آنرا ارزانی ام داشته و آنرا با ترسی که مهمان توست معاوضه نخواهم کرد

محمد شعبانی یکشنبه 21 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:37 http://bazeebad.blogfa.com

سلام... من هم از کسانی بودم که اون شب به اتفاق آقای موسا بندری ( نمی دونم می شناسیش یانه؟ که حد اقل ۳۰ ۴۰ سال که تو این استان و این شهر داره شعر و داستان می نویسه...نه شاعر مسلک و داستان سرا.. آقای جواد قاسمی...شاعر و صاحب کتاب شکل چندم از منی...آقای اصغر نریمانی شاعر و کارگردان فیلم و می دونم که تاتر هم کار کرده...و من هم جدای از شعر نوشتن حداقل یک سال دوره های نمایشنامه نویسی رو گذروندم و ...) وقتی برخورد شما رو دیدیم سالن رو به دستور شما ترک کردم.. ما تا بحال تمام نمایشهایی که اینجا اجرا شده رو با هم دیده بودیم.. و این رو اول به عنوان حمایت از هنرمندان وظیفه خود میدونستیم و بعد هم به عنوان کسی که داره شعر می نویسه( نیاز) خود می دونیم...عکس ..نقاشی.. و فیلم دیدن... من چند سال پیش خارج از استان هرمزگان بودم و در اونجا ها به خاطر سبزه بودن رنگ پوستم طعم تلخ نژاد پرستی رو چشیدم... وبرای همین تا مغز استخوانم از هر گونه تحقیر نژادی بیزارم... برام هم هیچ فرقی نمیکنه که از طرف کی باشه...چه همشهری و چه غیر هم شهری... تحمیل گویش بندری به جمعیتی که اکثرا فارسی زبون بودند برای من هیچ تفاوتی با تحمیل زبون فارسی به ما.. ترکا...کردا...لرا و... بلوچاو ... نداره... حالا اگه اونا اعتراضی نکردند به خود شون مربوطه ولی من به عنوان کسی که این موضوع رو می دونه و کار فرهنگی میکنه ...اعتراض به این مسله رو وظیفه خودم دونستم... من از اینکه نتونستم
نمایش بلندترین جای... رو ببینم متاسف ولی از اینکه سالن رو به عنوان اعتراض و بعد هم به خاطر دستور شما ترک کردم خوشحالم

درود آقای شعبانی. من دستوری صادر کردم؟ یادم نمیاد. فقط گفتم کسانی که با زبان من مشکل دارندمیتونند سالن رو ترک کنند. شما با زبان من مشکل داشتید. من نژاد پرست نیستم. آقایان بندری و قاسمی و نریمانی و خود من باید یاد بگیریم که به عقاید دیگران احترام بگذاریم. اگر مخالفتی هست به سمت موضع حاکمیتی نلغزیم. به من احترام بگذار تا احترامم را ببینی. دوست من با گویش بندری و با موسیقی نامناسب از من میخاهد گویشم را تغییر دهم .من با هیچکدام از قومیتهای کشورم تعارضی ندارم که بخاهم با گویشم با آنها بجنگم. آیا گویش بندری من بی فرهنگی بود؟هنوز گیجم. ببخشای مرا که باعث دلخوری دوست عزیزم شدم.

آشنای بی همتای غریب دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 10:21

درود آغای سادغی
اگر کسی ازت انطغاد میکنه دال بر یاقیگری و خراب کردن طو رو نداره.انطغاد پزیر باش.آنچنان خودت رو گرفتی و بذرگ جلوه میدی خودتو که فکر میکنی الی عابادم دهیه.نه هاجی دورح این حرفا گضشته.یکم به خودت بیا.الکی شلوقش نکن.صعی نکن با این شلوق کاریا بگی آره منم هصتم.بهت پیشنهاد میکنم یکم ادبیات مطالعه کن...
شاد باشی جوون

برای اثبات حضور خودم نیازی به شلوغ کاری ندارم. من اونقذر بزرگ هستم که در سکوت هم دیده بشم. و به گفته شما بیشتر ادبیات مطالعه میکنم. ولی یادت باشه زمانی که من کتاب فیلسوفان بزرگ یونان رو میخوندم بعضی ها کتاب جوجه اردک زشت رو میخوندن.

آشنای بی همتای غریب دوشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 12:19

اگر ادبیات مطالعه میکردی انقد منم منم نمیکردی.خداوند بزرگ را شاکرم که از کتاب جوجه اردک زشت یاد گرفتم درست رفتار کنم و اگر اشتباهی مرتکب شدم مثل یه مرد بگم .شما همون کتابای فیلسوفای یونانو بخون.از یه ادم بزرگ بعیده همچین ادبیاتی
اینم بگم که هرکسی از طرز صحبتش شخصیتش کاملا معلومه...یکم کتابای فلاسفه رو بیشتر مطالعه کن تا بیشتر در این مورد بفهمی دکتر

لازم به ذکراست که بگویم یکی دیگر به بی ادبان و بی فرهنگان این استان اضافه شد. رضای غریب زاده هم متاسفانه هنگام معرفی عوامل نمایش خود به گویش بی فرهنگی بتدری سخن گفتند. البت که آشنای بی همتای غریب آنجا بودند و زورکی سلامی هم تحویل اینجانب دادند. من خود رضای غریب زاده را گوشه ای برده و ایشان را نصیحتی کردم که مانند اینجانب بی فرهنگی نکند در جمعی فزهنگی. حال به گوش گرفت یا نه دیگر به ما مربوط نیست. ما بتوانیم جواب این آشنای بی همتای خودمان را بدهیم کلی هنر کرده ایم در بی هنریمان. راستی آشنای من - بزرگ شدی یا نه؟

آشنای بی همتای غریب ۲ جمعه 26 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 01:37

درود آقای صادقی
آنچنان که معلوم هست انقدر کتاب های فلاسفه رو مطالعه کردین و اطلاعات جمع آوری کردین و با تجربه شدین که وقت خودتونو واسه کل کل تو وبلاگ می زارین...
ای کاش ما آدما از درخت درس زندگی رو بیاموزیم که هر چی پیرتر میشه افتاده تر میشه نه مغرور تر...
بهتون پیشنهاد میکنم کتاب جوجه اردک زشت رو حتما مطالعه کنین شاید کار خدا...
اونجور که من دیدم و شنیدم به آقای بد پوست گوش زد کردین بندری صحبت کنه...
کتاب فلاسه متاسفانه جواب نداده...بیشتر مطالعه کن پسرم

آشنای بی همتای غریب 2.............؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد