زکام
این احساس من است که دروغ میگوید از تو و یا احساس توست که جابه جا از لبانت تراوش میکند؟
چرا میشنومت ولی نیستی انگار؟ این چشمان من است که بسته مانده و یا تویی که دور از منی؟
من کجای توام؟
تو را جه میشود نازنینم؟ یخ بسته ای انگار و مرا لرز میدهی. قندیل شده ای و بر قلبم فرود می آیی.
تو یخ بسته ای ؟
یخ بسته ای که هر زمان نیستی و حرف میزنی ، تمام وجودم میلرزد؟
چقدر دلم برایت تنگ شده است بی تاب من. برای آشفتگی موهایت . برای پرهایی که بر موهایت باد را دیدار میکرد. برای چشمهای شیشه ایت.
من زکام گرفته ام و تو هر روز ، یخ به حلقم فرو میکنی.
آیا تو یخ بسته ای؟
سلام
ایسا
سید رو بگو بیاد ببینمیش
متن خواندنی بود و عکس هم زکامی ممنون .
به روی چشم احسان جان. از لطف شما ممنون
اجرای عاشقیت یک مرغ
"من کجای توام؟"
مم نون
سپاس از شما
من همانند تو به گناهی مرتکب نشده متهمم من همانند تو هستم حتا اگر منطقی نباشم...
ای پری افسونگر مرا تا به کجا به دنبال خود میکشی؟؟؟
بودنهای منطقی ترسناکند و ...