وقتی خسته ام و ذهنم متروک مانده تنها فقط تنها مورچه های ناکام نمایشنامه تمدن ( بلندترین جای دنیا؟؟؟) زبان چرب می کنند برای تجزیه کردن ادبیاتم و این دست پیش گذاشتن ها و این هندوانه های بزرگ زیر بغلم بد جوری برای مسکوت ماندنم اعاده اولتیماتوم می کنند.
و خدایا برای هر انچه متعلق به من نیست تو را شکر می گویم هر ان سنگ عزیزی که راه بر من ... نخل را کنده بید می کارند بید مجنون کجا ثمر بدهد. ای که بر روی ماه چنگ می زنی باش تا صبح دولتت بدمد کغار (سید ذبیح موسوی)
مر دو متن زیبا بود
در ضمن موضوع آشنایی ات با کغار خواندنی بود
لطف داری مجید جان
سلام و خداحافظ
درود ... ای بابا.. بودی حال ...کجا به این زودی ؟ بدرود