تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تئاتریکال

هنری فرهنگی اجتماعی

تئاتریکال/این گروه خشن۴

تئاتریکال، این گروه خشن 4                  

                            پس ازراهیابی نمایش ((مگس های مردار)) به جشنواره جهانی فجروسپس ممانعت بی دلیل با حضور این نمایش در جشنواره فجر ،زمزمه های در کار بودن دستهای پنهان را به راه انداخت و شایعه اینکه چند تن از دوستان تئاتری در این توطئه دست داشته اند برسر زبانها افتاد. با توجه به نبود مدرکی در زمینه توطئه دوستان تئاتری، باید آنرا همان شایعه دانست و بس. اعضای گروه که از تصمیم دوستان ،شوکه شده بودند تصمیم های  احساسی را پیش میکشیدند اما ایسا نمایشنامه (( هابیل و قابیل )) را جهت زنده بودن تئاتریکال پیشنهاد داد که با استقبال همراه با ترس گروه مواجه شد. اعضایی جدید به کادر بازیگران هابیل و قابیل اضافه شد. بنفشه بهارلویی، فاطمه نوابی، رضا رمضانپور و سید ذبیح موسوی بازیگران جدید هابیل و قابیل بودند که در کنار سمیرا معلم زاده ، هادی علیشاپور،سولماز نوروزی ، جواد انصاری و ایسا صادقی به ایفای نقش پرداختند. حسین زمانی ، مجسمه ساز استان نیز طراحی صحنه این پروژه را برعهده گرفت و محمد کمالی در کنار امین آقاجاری، مسئولیت آهنگسازی هابیل و قابیل را پذیرفتند. تمرینات به خوبی پیش میرفت و پیشرفت کار،چشمگیر بود. دوستانی که در جریان تمرینات گروه بودند ، مشتاقانه دیدن هابیل و قابیل را انتظار میکشیدند. پس از چند ماه تمرین ، بجز صحنه پایانی نمایش ، تمامی صحنه ها آماده بود. محمد کمالی هم در حال تکمیل موسیقی این تراژدی بود که ناگهان خبری به گوش رسید. خبری تلخ و شیرین. نمایش (( فرار به ماه)) اثر زیبای اسماعیل پاکدامن ، به فستیوال تئاتر در کشور کوزوو ، راه یافته بود. خبری خوشحال کننده بود. اما 3 تن از فراریان به ماه در حال همکاری با پروژه هابیل و قابیل بودند. هر چند تمامی بازیگران تراژدی هابیل و قابیل متعهد شده بودند که جز در نمایش هابیل و قابیل ، در نمایش دیگری فعالیت نداشته باشند اما حضور گروه تئاتر مستاجران جدید در کوزوو، نخستین حضور یک گروه تئاتری از هرمزگان دریک فستیوال خارجی بود که این به خودی خود، افتخار بزرگی برای استان بود و ایسا صادقی ، نویسنده و کارگردان نمایش هابیل و قابیل ، به زعم تعهدی که از تمامی بازیگران گرفته بود،پس از گفتگو با اسماعیل پاکدامن، با حظور هادی علیشاپور، بنفشه بهارلویی و فاطمه نوابی ، به شرط تداخل نداشتن تمرینات فرار به ماه با هابیل و قابیل ، موافقت کرد. اما شد آنچه که نباید میشد. متاسفانه بازیگران فراری ، دیگر فاجعه هابیل و قابیل برایشان مهم نبود . دیگر تلاشی برای جلوگیری ازرخ دادن تراژدی دوباره هابیل و قابیل نبود. دیگر تمرینات تئاتریکال مهم نبود برای فراریان. هر چه نباشد پای یک فستیوال خارجی در میان بود و یک سفر خارج از کشور.آن هم از نوع اروپایی اش. تراژدی هابیل و قابیل ، تبدیل به تراژدی بزرگتری شد. تراژدی تعطیلی تمرینات گروه تئاتریکال. هابیل و قابیل ، پیش از آن که فاجعه ای رخ دهد ، پیش از آن که جنگی در بگیرد میانشان ،هر دو به قتل رسیده بودند. تمرینات که تعطیل شد، تمام زحمات دیگر اعضای گروه به باد رفت و آنچه ماند ، شرمندگی ایسا بود در برابر زحمات دیگران. اما از سوی دیگر فراریان به ماه کارشان را با قدرت هر چه تمامتر دنبال کردند و خوشبختانه کاری در خور توجه را در کوزوو ، به نمایش گذاشتند که مورد توجه تمامی شرکت کنندگان در آن فستیوال قرار گرفت.  ایسا تصمیم گرفت هابیل و قابیل ، همانطور طلس زده باقی بماند و نمایشنامه اش خاک بخورد در کنج کمد تاریک و نمورش. گروه تئاتریکال اما با فعالیتهای حامد رضوانی و جواد انصاری ، پویایی و زنده بودن خود را همچنان حفظ کرد که در آینده ای نه چندان دور ، ذکر آن در این وبلاگ خواهد آمد.

اسماعیل پاکدامن و طیبه زندش

کغارنامه فصل چهارم: امام غلی خان این هفته در تئاتریکال

کغار نامه/ فاتحه بر قبرستان حسنلنگی

کغار نامه

 

 

فصل سوم : فاتحه بر قبرستان حسنلنگی

گفتم از قبل، اعمال نظریه و لب بافی به انتقاد در این حجم کم تحملٍ بی حوصله که همه چیز را با کدخدا منشی حل و فصل می کند .دشوار است و سهمگین . اما این به کوچ کغار از دشتهای دور سرزمین هرمزدگان نمی انجامد هرگز..

کغار جان شما اتحاد و مدنیت مملکت را ول کرده ای و چسپیده ای به یک مشت یا یک راس خط کشی های فرضی که سرزمین سوهته ، سوخته به غب غب انداخته ای . از نخل و لیمو و بادگیر و خیلی لوس ، خیلی لوس پرواز سنجاقک های صورتی   ازنهرهای فین حرف می زنی و بعد لحن نا میمونت را چرخ می دهی به بیراهه و سخنان نا مربوط می نگاری؟

این سی و چند روز ، روزگار خوبی به استان گذشت . در کنار اخبار تکراری جمع کردن قلیان ها از پارک دولت و پارک دانشجو (که بجای دانشجویان معتادین و متکدیان گرامی واتباع افغان عزیز که مجلسشان این روزها بد جوری برای ما کرکری می خواند و ما بد جوری سوخت ارزان به انها می فروشیم وعرصه انرژی  بر رعیت  خود گران ، سالهاست که به خوشی و خرمی روزگارسر می کنند) و تبهکاری و جنایت و دستگیری اوباش در منطقه گچین ، چند تئاتر و کنسرت موسیقی وچند نمایشگاه نقاشی  وعکس را هم می شد دید . که انصا فاً رنگ و بوی هرمزدگانی در اّن مشهود بود . خداوند را شاکریم هزار بار . هرچند(اگر چرخشلحن نا میمونمان نباشد) در این روزنگار فرهنگی از مسئولین سایه شان هم ردی نبود. از اعضای شورای شهر عزیز 207سوارمان تا استاندار وفرماندار و نمایندگان سراسر نطق در مجلس که ما به خدا هر روز چانه زنی شان را در مجلس  می بینیم ، می شنویم ، می بینیم!.؟ از شهردار که بانی امورات فرهنگیست(این در تمام دنیا یک اصل است) ولی در این تب سکونبیشتر وقت جناب شهردار صرف سوهان زدن تیغ لودر می شود. که دخترک خرد سال ما مداد رنگی ها و دفتر نقاشی خود رابردارد و بگریزد قبل از اینکه سقف را بر سرش اوار کنند.

حال در کجای این گله مندی های واقعی وحقیقی نفس مدنیت، اتحاد و جمهوریت مماکت تحقیر می شود. اتحاد، مدنیت و بصیرتیکه اینگونه حقیر و ضعیف است و با تلنگری متزلزل و اشفته می گردد فا تحه بر قبرستان حسنلنگی است.

ای کغار جان تو هم که همیشه ایت الیس میخونی . 405 دو گانه رو بچسب و صف گاز و سفر تابستانی . دل بکنیم از این حمونه کرم وکثافت و لجن به آبیای پاک و صاف تبریز و شمال و حالا بعد هم یه نیم روزی مشد، زیارت اقا... چه کاربه صبح ساحل داری و ندا . بلاخره بودجه این هفته نامه ها یه جوری باید جور بشه. نباید...؟ چه کار به وزیر کار داری بنده خدا ؟ تفلکی وقتی استاندار به قول تو هرمزدگان بود، کت تنش هم نتونست یه تکونی بده. نمی بینی تو مجلس چه اماری ازاشتغال ارائه داد ؟ تازه تو تلوزیون هم نشون میده ، هر روز... نمی بینی چقدر هرمزگانی کارگرند؟ از پیر و جون ، از بشاگرد میان تا اینجا تو مصالح فروشی سیمان خالی می کنند و چه رطبی هم تو دلشون اب می شه؟هه..هه...هه...

مدتیست که از دشت های دور رودان و میناب از بادگیرهای بندر کنگ و لنگه از اب گرم گنو وخمیر و خورگو، از مزارع حاجیاباد و سرزه و رضوان و سیاهو و زاکین وقله تش گر هماگ اواز کغاری نمی تراود. نه رویدادی نه تئاتری و موسیقی ونه ازبر پایی جشن های سنتی مناطق و نه خبری از کوه خورشید و فلکناز بشکرد یا بقول استانداری بشاکرد . نه حادثه ای که حتی اقتصادی باشد گذشت کردیم از فرهنگ . چه سکوتی خواهر ها و برادرهای جنوبی مرا فرا گرفته . حسن سبحانی مینابی چرانمایشی نمی نویسد؟ سعید موحدی رودانی چرا تئاتری کارگردانی نمی کند؟ دختران و پسران  جلابی و کولغان چرا شروندی سر نمی دهند؟ منیره دریا نورد شاعره قشمی از چیست که ترانه زیارت شاه شهید بر تپه خلیج را نمی سراید بر پهنه اسمانسرزمین مادریمان ؟ نگارگرهای استان : تمام تن حرم گرفته هرمزدگان را نقش ببندید از حنا...بله من شعار می گویم، شعاریمی نویسم . این درخت های کهور استوایی به خدا به فاتحه ما می گریند.

کغار... کغار بد اواز سیاه. چرا نیمه خالی لیوان را قار قار اواز کردی؟ کوری ببینی خادمان مردم چه انرژای صرف گرفتن تاییده برای قطع بوته های لیمو ترش و شیرین و نارنگی و انبه جارو جادوگر گرفته میکنند. نمی بینی نتیجه این همه حنجره پاره کردنها توی کمسیون امنیت ملی مجلس مثل شوکولات از اسمون می باره روی سر استان . بودجه تصویب کردن برا ساختن خونه های بتونی  تو کلیبی تو خرسین تو بیکا تو کهتک و لمزان . با این هدف مندی دیگه نیازی به گندم زار و بادمجون کاری نیست. که تیغ داس و ظلم افتاب!.؟ نه...نه...نه . تازه دادن خورهارو اب و جارو بکنن، پرده های مرواری رواین رو و اون رو بکنن. به نوکرای با وفا شون هم سپردن..

 هی ...هی ...جهت رویش گلهای نوروزی بر قبرستان حسنلنگی فاتحه مع صلوات...         

                                                                          

سید ذبیح موسوی(کغار)